اولین باری که من و بابائی تو رو بردیم حموم
ما به مادر جون قول داده بودیم توی خونه خودمون تا هوا گرم نشده حمومت نکنیم آخه حموم ما بزرگ بود و سرد ولی کو گوش شنوا گفتیم خوب تو حموم نمیبریمش تو اتاق خودش حمومش میکنیم وان آوردیم و یه سفره بزرگ پهن کردیم بابائی هم آب گرم آورد و اتاقم گرم منم لبا ستو در آوردم برات توضیح نمیدم چه جوری شستیمت سر ٥ دقیقه تو هم حسابی گریه کردی منم وحشت زده می خواستم زودی تموم بشه بابائی هم حسابی ترسیده بود از همون جا اسمت و گذاشتیم ماهی جون آخه عین ماهی لیز می خوردی اما الان دیگه کلی بلد شدیم حمومت کنیم و همچنان دو تائی می بریمت حموم دختر قشنگم بهترین لحظات زندگیمون باتوئه تو همه هستی مایی نفس خانوم ...
نویسنده :
مامان آنیسا
13:20